سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
1 2 >

95/2/28
2:8 ع


امانت دارى  

یکى از تجار نیشابور بشیخ ابى عثمان حمیرى بامانت سپرده بود: روزى غفلتا نظر شیخ به کنیز افتاد، و چون کنیز جمال و ملاحت جالبى داشت ، شیخ بى اختیار محبت و علاقه و میل بکنیز پیدا کرده ، و رفته رفته بر عشق و دلباختگى شیخ افزوده شده ، و آتش محبت در دل او افروخته گردید.
شیخ این پیش آمد را باستاد خود ابى حفص حدّاد گزارش داده ، و بموجب پاسخ و دستور استاد ماءموریت پیدا کرد: از نیشابورى بسوى رى حرکت کرده ، و صحبت شیخ بزرگوار شیخ یوسف را دریابد.

شیخ بسوى رى حرکت کرده ، و در کوچه هاى رى از منزل شیخ یوسف استفسار مینمود: مردم در جواب او همه بصورت تعجب مى گفتند: بسیار جاى شگفت است که شخص ‍ پرهیزکارى مانند شما از منزل یکنفر آدم فاسق و بدکارى سؤ ال نماید، و شیخ در مورد ملامت واقع میشد.
شیخ از این پیش آمد متحیر و سرگردان شده ، و بناچارى بطرف نیشابور مراجعت کرده : و استاد خود را از این امر مطلع ساخت .
استاد دوباره شیخ را امر کرد: بهر طوریست لازم است شیخ یوسف را ملاقات کرده ، و از روحانیت و انفاس قدسیه او استفاده نمائید.
شیخ ایندفعه نیز بناچارى بسمت رى حرکت کرده : ملامت و مذمت مردم را بخود هموار ساخت .
شیخ بموجب نشانى که گرفته بود منزل شیخ یوسف را در محله باده فروشها پیدا کرده ، و چون به باطاق او وارد شد، در یک طرف او بچه ظریف و خوش اندام و در طرف دیگر شیشه اى که شبیه بخمر بود، مشاهده نمود.
بر حیرت و تعجب شیخ افزوده شد و سؤ ال کرد، این منزل در این محله خماران با مقام شما تناسبى ندارد: و جهت انتخاب آن چیست ؟
میزبان - این خانه ها مربوط به دوستان ما بود که : یکى از اشخاص ظالم آنها را خریده و براى خمر فروشى و خمر سازى اختصاص داده است ، و خانه ما را نخریدند.
شیخ - این بچه زیبا و این شیشه خمر چیست ؟
میزبان - اما این بچه پسر صلبى من است . و اما شیشه : شیشه سرکه باشد نه خمر.
شیخ - در اینصورت چرا با مردم طورى رفتار میکنند که : نسبت بمقام شما سوء ظن پیدا کرده ، و خود را در معرض تهمت قرار بدهید.
میزبان - براى اینستکه مردم درباره من عقیده مند نبوده ، و مرا بامانت و وثوق و خوبى نشناسد تا کنیزهاى خود را بمن سپارند، و عشق آن ها در قلب من جایگیر باشد.
شیخ بى اختیار بشدت گریه نمود.(4)
نتیجه :
انسان تا بامانت دارى خود اطمینان کامل ندارد، نباید خود را در معرض این مقام بزرگ قرار داده ، و حقوق دیگرانرا پایمال و خود را بوادى هلاکت بیاندازد.
امین بودن مقام بزرگیوست و کسیکه هنوز از صفات رذیله دور نگشته : نمیتواند دست و پاى و چشم و گوش و زبان خود را نگه داشته و خیانت نکند.
بسیارى از مردم که صفات حرص و طمع و شهوت و حبّ مال از قلوب ایشان خارج نشده ، و براى امانت دارى حاضر میشوند: از این راه خود را به پرتگاه گرفتارى و عقوبت نزدیک میکنند.
و بطور کلى : کسیکه براى مقامى (علم ، زهد، تقوى ، قضا، روحانیت ، ریاست ) سزاوار و اهل نبوده و دعوى آن مقام میکنند. بطور مسلم جنایتکار و خیانت پیشه است .
اینها در حقیقت راهزن و دزدند. و با این عنوان میخواهند اموال و حقوق بیچارگان را پایمال کرده و بآرزوهاى شیطانى خود نائل گردند.

 

مجموعه قصه های شیرین-ایت الله شیخ حسن مصطفوی

 

 

   
   

  

95/2/17
5:44 ص


و لقد کرمنا بنى ادم و حملناهم فى البر و البحر (1)
و ما فرزندان آدم را بسیار گرامى داشتیم و آنها را به مرکب بر و بحر سوار کردیم ....
یعنى این کرامت و شرافت و بزرگوارى را در سرشت و آفرینش او قرار دادیم . کرامت و عزت و بزرگوارى جزئى از سرشت انسان است . این است که اگر انسان خود را آنچنان که هست بیابد کرامت و عزت را مى یابد. (2)
اسلام انسان مومن را عزیزتر از هر موجودى به شمار آورده .
امام کاظم علیه السلام فرمود:
... المومن اغز من الکبریت الاحمر ... (3)
... مومن گرامى تر از یاقوت سرخ است ...
ان الله فوض الى المومن کل شى ء الا اذلاله نفسه (5)
همانا خداوند هر امرى را به مومن تفویض کرده اما ذلیل کردن نفس خود را به او اجازه نداده است



نام کتاب :عوامل عزت و ذلت از دیدگاه قرآن کریم

(احادیث و روایات)


  

95/2/10
9:53 ع

پذیرفتن نبوت امام بر حق ، شرط استجابت دعا 

محمد بن مسلم مى گوید: به امام باقر(ع )، (یا به امام صادق ) عرض کردم : ما فردى را مى نگریم که در عبادت و خشوع و کوشش دینى ، بسیار جدى است ولى امامت شما را نپذیرفته است آیا آن عبادات و کوشش هاى دینى او، سودى به حالش دارد؟
امام : اى ابا محمد! مثل اهلبیت نبوت (ع ) همانند آن خاندانى است که در بنى اسرائیل بودند، که هر گاه چهل شب ، عبادت و راز و نیاز و کوشش ‍ مى کردند و سپس دعا مى نمودند، دعایشان به استجابت مى رسید، ولى یکى از آنها چهل شب ، عبادت و راز و نیاز کرد و سپس دعا نمود، ولى دعایش مستجاب نشد، نزد عیسى (ع ) رفت و گله کرد و از عیسى (ع ) خواست که براى او دعا کند، عیسى (ع ) وضو گرفت و نماز خواند و پس از نماز براى او دعا کرد، خداوند به عیسى (ع ) وحى کرد: (آن بنده من ، از غیر آن درى که باید از آن در نزدم آید، مى آید، او مرا مى خواند ولى در دلش ‍ نسبت به نبوت تو، شک است ، بنابراین اگر او آنقدر مرا بخواند که گردنش ‍ بریده شود، و انگشتانش بریزد، دعایش را اجابت نمى کنیم ).
عیسى (ع ) به آن مرد گفت :(آیا تو خدا را مى خوانى ، ولى در مورد پیامبرش شک دارى ؟).
او گفت : (اى روح خدا! سوگند به خدا همان گونه که گفتى ، همان طور است (من درباره پیامبرى تو شک داشتم ) اکنون از خدا بخواه تا این شک را از دل من بزداید).
حضرت عیسى (ع ) دعا کرد، خداوند توبه او را پذیرفت و او مانند خاندان خود گردید (و پس از چهل شب عبادت ، دعایش مستجاب مى شد)

 

 

 


نام کتاب : داستانهاى اصول کافى جلدهاى 1 و 2

مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى


  

95/2/6
6:30 ع

سلمان موعظه سودمند به جریر مى کند، مى فرماید:
اى جریر نسبت به خدا فروتن باش ، زیرا هر کس که براى خدا تواضع کند، روز قیامت مقام بلندى دارد. اى جریر میدانى علت تاریکى و ظلمات قیامت چیست ؟
جریر گفت : نه
سلمان گفت : ظلم کردن به دیگران در دنیا سبب ظلمات روز قیامت است



نام کتاب : طعم خوب بندگى

نکته هایى از بزرگان علم و دین

مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى


  

95/1/31
3:35 ع

نام کتاب : داستانهاى اصول کافى جلدهاى 1 و 2

مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى


معنى سرنوشت از زبان امام على (ع ) 

(سال 36 هجرى بود، امیرالمؤ منان على (ع ) همراه سپاه خود، براى سرکوبى سپاه معاویه به سرزمین (صفین ) رهسپار شدند و جنگ صفین در گرفت و 18 ماه طول کشید، تا اینکه جنگ به پایان رسید و به کوفه باز گشتند).
روزى پیرمردى به حضور على (ع ) (در کوفه ) آمد و پرسید:(اى امیرالمؤ منان ! آیا رفتن ما به جبهه صفین و جنگیدن با اهل شام به (قضاوقدر) الهى بود؟).
امام على : (آرى اى پیر مرد! بر هیچ فرازى بالا نرفتیم ، و بر هیچ نشیبى فرود نیامدیم مگر به قضا و قدر خدا).
پیرمرد( که از این سخن امام ، برداشت ناصحیح کرده بود و خیال مى کرد یعنى ما به اجبار الهى رفتیم ، و بشر در زندگى محکوم به جبر الهى است ) گفت :
(بنابراین من این رنجى را که در این سفر کشیدم ، مى توانم به حساب خدا بگذارم ؟) (و بگویم خدا مرا به این رنج ، مجبور ساخته بود پس من اجرى ندارم ):
امام على : (اى پیرمرد خاموش باش و چنین سخنى نگو، بلکه به خدا سوگند، خداوند پاداش بزرگى براى رفتن شما به صفین ، و اقامت در آنجا، و بازگشت از آنجا، به شما داده است ، و شما در هیچیک از اعمال خود مجبور نبوده اید).
پیرمرد: اگر ما در رفتن به سوى صفین ، آزاد و با اختیار بودیم ، پس چرا بازگشت ما به (قضاوقدر) خدا باشد؟.
امام على : گویا گمان مى کنى که منظور از (قضاوقدر)، قضاى حتمى الهى ، و قدر ناگزیر او بوده است (که مجبور بوده اى ) اگر چنان ثواب و عقاب وامر و نهى و باز داشت خدا، بیهوده خواهد شد، و مژده و تهدید انسان ، بى معنى است ، و دیگر نیکوکار سزاوار تحسین ، و گنهکار سزاوار سرزنش ‍ نیست ، و نیکوکار از گنهکار، شایسته تر به تشویق نخواهد بود، و گنهکار از نیکوکار، سزاوارتر به سرزنش نیست ، چنین سخن ، همان سخن بت پرستان و دشمنان خدا، و حزب شیطان و اهل قدر و مجوس این امت است ، خداوند متعال ، تکلیف را بر اساس اختیار بشر، (و نیز) بازداشتن را بر اساس ‍ اختیار بشر نموده ( تا آنها از روى اختیار، به راه فساد نروند) و براى اعمال نیک اندک ، پاداش بسار داده ، و اطاعت نکردن از خدا، پیروزى بر او نیست ، و اطاعت از او، از روى زور و اجبار نمى باشد، و به مردم آنچنان اختیار کامل نداده که همه چیز را به آنها واگذار کرده باشد(که اهل تفویض مى گویند)، آسمانها، زمین و فضا را بیهوده نیافریده ، و پیامبران را بى جهت به عنوان بشیر ونذیر (مژده دهنده و ترساننده ) نفرستاده است ، که این عقیده کافران است ، واى بر آنها از آتش دوزخ .
بیان شیوا او مستدل امام على (ع ) آنچنان آن پیرمرد را قانع و خشنود ساخت و تحت تاءثیر قرار داد که در مدح على (ع ) این دو شعر را خواند:

انت الامام الذى نرجو بطاعته
یوم النجاة من الرحمان عفرانا
اوضحت من امرنا ما کان ملتبسا
جزاک ربک بالاحسان احسانا
:(توئى آن امامى که در روز قیامت به خاطر اطاعت از او از خداى مهربان ، امید آموزش داریم - که در مورد امر دین آنچه را مشکل بود، براى ما روشن نمودى ، خداوند در برابر این احسان ، جزاى نیک به تو بدهد)

  

پیام رسان

+ پسلام خدمت همه دوستان وتبریک ایام مخصوصا ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها را پیشاپیش تبریک می گویم

+ سلام به همه دوستان

+ سلام به همه دوستان انشاء الله سال خوبی داشته باشید

+ انشاءالله به لطف خدا بتونیم وظایف خودمون را بشناسیم وعمل کنیم یا علی مدد

+ سلام خدمت دوستان مخداقوت به انهایی که پیام رهبر بزگوار را نشر می دهند


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ